سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

یاران!

شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می پذیرند. آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است، که او سرسلسله خیل پشیمانان است، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند ....

 

ای دل!

تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟

 

ای دل!

نیک بنگر تا قلاّده دنیا را برگردنشان ببینی و سررشته قلاّده را، که در دست شیطان است. آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند، غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارندمی فریبد

 قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا... این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. ... و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت ویکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...

 

 راز قربت را، یاران، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش می کنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است. میان حسین و یار نیز همان خون فاصله بود و جز خون... بگذار بگویم که طلسم شیطان ترس از مرگ است و این طلسم نیز جز در میدان جنگ نمی شکند. مردان حق را خوفی از غیر خدا نیست و این سخن را اگر در میدان کربلایی جنگ نیازمایند، چیست جز لعقی بر زبان؟... اما ای دهر! اگر رسم بر این است که صبر را جز در برابر رنج نمی بخشند و رضای او نیز در صبر است، پس این سرِ ما و تیغِ جفای تو... 

 


نوشته شده در  شنبه 85/11/14ساعت  4:59 صبح  توسط ابرقویی 
  نظرات دیگران()

ما رایت الا جمیلا

 

 اگر گاهى «عظمت در نگاه است، نه در چیزى که بدان مى‏نگرند.»، آنگونه که برخى گفته‏اند، گاهى هم زیبایى در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنى‏ها. آنکه به چشم «نظام احسن» به همه هستى مى‏نگرد، از این نگاه، خیلى چیزها هم«دیده» مى‏شود، هم «زیبا» دیده مى‏شود، تا چه عینکى بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستى و حوادث بنگریم. «زیبا بینى» هستى و حیات، هم آرامش روح و وجدان مى‏بخشد، هم صلابت و پایدارى و پایمردى مى‏آفریند و هم قدرت تحمّل ناگوارى‏ها را مى‏افزاید.

از این نگاه، «عاشورا» همانگونه که زینب کبرى(ع) فرمود، جز «زیبایى» نبود. آنچه زینب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت به این حادثه، بر زبان راند (ما رأیتُ الا جمیلاً)، جز زیبایی ندیدم، پیشتر آرزوى حسین بن على(ع) بود که در طلیعه این سفر، آرزو و اظهار امیدوارى کرده بود که آنچه پیش مى‏آید و آنچه اراده خداست، «خیر» براى او و یارانش باشد، چه به صورت«فتح»، چه به شکل «شهادت»زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند. جلوه‏هاى زیبایى و نمادهاى جمال در آینه کربلا بسیار است، که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

 

 تجلّى کمال آدمی

این‏که انسان تا کجا مى‏تواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایى گردد، فانى در خدا شود، در «میدان عمل» روشن مى‏شود. کربلا نشان داد که سقف تعالى انسان و آستانه رفعت روحى و تصعید وجودى و ظرفیت کمال جویى و کمال یابى او تا کجاست. پرونده آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت». این نکته براى جویندگان ارزش‏ها بسى زیباست و معیار!

 

تجلى رضا به قضا

در مقامات و مراحل عرفانى و سلوک، رسیدن به مقام«رضا» بسى دشوار و بس ارجمند است. اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا مى‏بیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالى در عملکرد ولىّ خدا سیدالشهداست و یاران و دودمانش. به راستى که حسین بن على(ع) در میان آنان که یکى به درد یا درمان و یکى به وصل یا هجران مى‏اندیشند و آن را مى‏پسندند، «آنچه را جانان پسندد» مى‏پسندید. این مرحله از عرفان، یعنى خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسندِ خدا اصلاً پسندى نداشتن. این مبناى جانبازى و عشق حسین است و زینب عزیز، این را زیبا مى‏بیند و این منطق و مرام را مى‏ستاید.

آن روز که جان خود فدا مى‏کردیم‏                                 با خون به حسین اقتدا مى‏کردیم‏

چون منطق ما منطق عاشورا بود                                      با نفى «خود»، اثبات «خدا» مى‏کردیم

 

رسم الخطّ حقّ و باطل

از زیبایى‏هاى دیگر عاشورا، خط کشى میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان‏هاى «ددمنش» و «فرشته‏خو» ست. عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطى که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نماى مدّعى باز شناساند، پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند. حق، پى برده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بى‏نقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزوّرانه برطبلِ «یا خیل اللّه ارکبى» مى‏کوبید. اگرهم اندک تردیدى در                «شناخت» باقى مانده بود، خطبه‏هاى زینب در کوفه و شام، آن را زدود. این از زیبایى‏هاى بس قیمتى حادثه خونین عاشورا بود.

تبلور فتح ناب

 

از زیبایى‏هاى دیگر عاشورا، مفهوم تازه‏اى از «پیروزى» است. عده‏اى به غلط، پیروزى را تنها در «غلبه نظامى» مى‏پندارند وشکست را در مظلومیّت و شهادت. عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیّت هم مى‏توان «فاتح» بود و با کشته شدن هم مى‏توان دفتر و کتاب پیروزى را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوى ظفر» میسّر است. پس فاتح معرکه کربلا حسین(ع) بود و چه فتحِ زیبایى!

 

گر چه از داغ لاله مى‏سوزیم             ما همان سر بلند دیروزیم‏

 

چون به تکلیف خود عمل کردیم      روز فتح و شکست پیروزیم‏

 

این دیدگاه را امام حسین و امام سجاد و حضرت زینب(علیهم السلام) داشتند. با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدى به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود. وقتى ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید:«چه کسى غالب شد؟»حضرت فرمود: آنگاه که وقت نماز فرا مى‏رسد، اذان و اقامه بگو، خواهىفهمیدکه چه کسى پیروز شد!آیااین،درحادثه کربلازیبانیست؟پیروزى، حتّى در صورت کشته شدن و شهادت!

 

 

حرکت در مسیر مشیّت خدا

 

زیباترین جلوه این است که انسان، یک عمل و حادثه را در بستر «مشیّة اللّه» و همسو با «خواست خدا» ببیند. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفى به اسارت رفتند، این در لوح مشیّت الهى رقم خورده بود و چه جمالى برتر از این‏که کارگروهى با جدول مشیّت خدا هماهنگ گردد؟! هر دو، هزینه‏اى بودند که براى بقاى دین و افشاى طاغوت، مى‏بایست پرداخته مى‏شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه! براى زینب بزرگ، که مجموعه این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا مى‏بیند، چون تک تک صحنه‏ها را منطبق با آن «خواسته ربوبى» مى‏بیند. آیا با این تحلیل و نگاه، حادثه عاشورا زیبا نیست؟

 

 

 شب قدر عاشورا

 

این صحنه، از درخشان‏ترین جلوه‏هاى زیبایى است. کسانى که در سر دوراهى رفتن و ماندن، «ماندن» را که نشان «وفا» و «ایثار» است بر مى‏گزینند و «زندگىِ بدون حسین» را ذلّت و مرگ مى‏شمارند. آن خطبه امام، آن ابراز وفادارى یاران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بیدارى اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمه‏ها، آن اعلام وفادارى یاران در حضور زینب کبرى و امام حسین(ع)، هر کدام برگى زرّین از این «کتاب جمال» است. چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟آنچه در کربلا اتّفاق افتاد، به یک «بنیاد» تبدیل شد، براى مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جاى زمین. آیا این زیبا نیست؟  

 

هر بساطى را که عمرى شامیان گسترده بود                             نیم روزى این حسین بن على برچید و رفت‏

 

و... آیا این زیبا نیست؟

 

فاجعه آفرینان کوفه و شام، فکر مى‏کردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه مى‏سازند. ولى در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را کندند و چهره نورانى اهل بیت روشن‏تر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد. زینب قهرمان و عارف، اینها را مى‏دانست و از وراى قرون مى‏دید. این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والى کوفه، که با طعنه خطاب به این بانوى اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدى، فرمود:ما رأیت الاّ جمیلاً... جز زیبا چیزى ندیدم!


نوشته شده در  شنبه 85/11/14ساعت  4:54 صبح  توسط ابرقویی 
  نظرات دیگران()

 شیعه و مهر بر لب نهادن؟  شیعه و خفتن و آرمیدن؟

اندر آنجا که باطل امیر است‏
اندر آنجا که حق سر بزیر است‏
اندر آنجا که دین و مروت‏
پایمال و زبون واسیر است‏
راستى زندگى ناگوار است‏
مرگ بالاترین افتخار است‏
اندر آنجا که از فرط بیداد
نیست مظلوم را تاب فریاد
اندر آنجا که ظالم بمستى‏
برسر خلق مى‏تازد آزاد
مهر بر لب نهادن گناه است‏
خامشى بدترین اشتباه است‏
این اساس مرام حسین‏است‏
روح و رمز قیام حسین است‏
یا که آزادگى یا شهادت‏
حاصلى از پیام حسین است‏
شیعه او هم اینسان غیور است‏
تا ابد از زبونى بدور است‏
شیعه و تن به بیداد دادن؟
شیعه و مهر بر لب نهادن؟
شیعه و خفتن و آرمیدن؟
شیعه و در مذلت فتادن؟
شیوه شیعه هرگز نه اینست‏
شیعه نبود هر آنکس چنین است‏
زان شهید سرازدست داده‏
زان فداکار در خون فتاده‏
جاودان آید این بانگ پرشور
لا ارى الموت الا سعاده‏
آرى آزاد مردان بکوشند
برستمگر چو طوفان خروشند
شور عالم ز نام حسین است‏
مستى جان ز جام حسین است‏
هر کجا نهضتى حق پسند است‏
ریشه‏اش از قیام حسین است‏
او بخون این سخن کرد ترسیم‏
پیش ظالم نگردید تسلیم‏


نوشته شده در  پنج شنبه 85/10/21ساعت  6:14 صبح  توسط ابرقویی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
رد شبهات درباره قمه زنی و چند لینک مفید فقهی در باب حرمت قمه زنی
در غرب شیعه و عاشورا و امام حسین را فقط با خشونت وقمه کشی می شنا
نقد و بررسی فقهی-علمی مطالب منسوب به ایه الله نائینی وبرخی فقها
بدعت در مسیحیت منحرف که مبنای قمه زنی هم هست
[عناوین آرشیوشده]